خاطراتم را به یاد می آورم ، خاطرات روزهای خوش با سینماهایی چون توسکا و شیرین واقع در راه آهن (سرپل جوادیه) که مرا به روزهای عاشق شدن به سینما و علاقمندی و دل بستن به هنر هفتم می اندازد .
روزهایی که من با شوق فراوان هفتصد تومانی از پول تو جیبی های دوران نوجوانی ام فراهم میکردم و برای دیدن فیلم مورد علاقه ام به سینمای توسکا میرفتم و فیلم میدیدم .
استراتژی سینماهایی نظیر توسکا در آن زمان این بود که با یک بلیط میتوانستی هشت سانس فیلم را به صورت متداوم نگاه کنی و کسی هم کاری به کارت نداشت .
هنوز بوی عود پیرمردی که در جلوی درب سینما بلیط را پاره میکرد و با چهره ی خشک اش به سالن سینما راهت میداد یادم نمیرود ، در سالن انتظار مینشستم و خاکستر و کوتاه شدن عود را به چشم میدیدم .
سینمای توسکا ، سینمایی که با آن عاشق سینما شدم . از فیلمی به اسم مرسدس ، اثر مسعود کیمیایی که با دیدن این فیلم خود را جای تک تک شخصیت ها میگذاشتم و از رفاقت و عشقی که درفیلم بود لذت میبردم ، طوری من از این فیلم لذت میبردم که شاید به جرأت بتوانم بگویم بیست بار این فیلم را در این سینما دیدم و هر بار بیش از پیش شیفته و شیدای این هنر برجسته و کامل شدم .
از سر پل جوادیه رد میشوم و دیگر هیچ نشانی از ابهت و اقتدار آن سینماها را نمیبینم ، نمیدانم آن پیرمردی که با چهره ی خشک بلیط را پاره میکرد و به چشمهای آدم زل میزد و بوی خوش عود را در هوا جاری میساخت هنوز هم نفس میکشد یا مثل این دو سینما و بسیاری نظیر آن در این شهرم از نفس افتاده است ؟
از بقل سینما شیرین رد میشوم و پیرمردی را میبینم که روزی روزگاری کارمند این سینما بوده و اکنون با چهره ای بهت زده و سیگاری بر لب که خاکسترش از حد معمول فراتر رفته و وی توان تکاندنش را ندارد و بغضی که در سینه نهفته و در چهره اش عیان است همراه با فلاکس و استکان و قندانش در این سینمای متروک ، سرایداری بیش نیشت و لیک ، همچنان عاشقانه به عنوان آخرین خط دفاعی ارتش یک کشور از خاک سرزمین از دست رفته اش دفاع میکند .
اکنون توسعه ی بزرگراه ها و به موازات آن ساختن پلهای عظیم و سیل مدرنیته به جنوب شهر و خوش نیامدن سر و شکل و ظاهر این سینماها به مذاق مردم این مناطق ، سینماهایی نظیر توسکا و شیرین را به بناهایی متروک و اضافی بدل کرده و انگار حکم این دو ساختمان حکم فرزندان نامشروع این شهر است .
کسی بیاید و خاطراتی که من از این مناطق و سینماها دارم به من بازگرداند .
کات .