سینما کریستال

یادداشت های وحید فاخته

سینما کریستال

یادداشت های وحید فاخته

ستاره ها پر پر می شوند

نوشته ای بر فیلم ستاره می شود ( فریدون جیرانی ) 

 

فیلم را قبل تر در جشنواره فیلم فجر دیده بودم و از فیلم خوشم آمده بود و برای اکران عمومی فیلم که اعلام شده بود و پوسترهایش را در سینما ها به عنوان برنامه آینده می دیدم خودمو آماده می کردم که یکبار دیگر فیلم را ببینم ، که به یکباره فیلم به حالت تعلیق در آمد تا به امروز که بعد از جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر اکران عمومی شد ، کنجکاوی ام را بر انگیخت تا به دیدن دوباره فیلم بروم .

فیلم ستاره می شود در کارهای فریدون جیرانی به خصوص سه گانه ستاره هایش به جرأت بهترین فیلمش است فیلم روایتگر پشت صحنه سینمای ایران است که البته نسخه جشنواره ای فیلم با نسخه  به اکران در آمده آن دو فیلم متفاوت است و داستان هایشان فرق می کند .

در فیلم با چند شخصیت عشق فیلم و تأتر روبرو هستیم از پیر تا جوان و هنرورها ( سیاهی لشگرها ) که همه برای عشقشان که فیلم است که دو سه پلان با دیالوگ یا بدون دیالوگ اگر با دیالوگ باشد بهتر تلاش می کنند .

آقا رفیع ( عزت الله انتظامی ) مسعود ( امین حیایی ) ملوک ( آهو خردمند ) پونه ( اندیشه فولادوند ) و تعدادی جوان سیاهی لشگر .

اول باید به فریدون جیرانی تبریک گفت که قسمتی از وقایع پشت صحنه سینمای ایران را با جسارت جلوی دوربین برده البته در نسخه اصلی فیلم .

آقا رفیع : کارمند بازنشسته دولت است که حقوق بازنشستگی می گیرد در ضمن در جوانی عشق تأتر بوده و هست و در کهنسالی روی ویلچر روزگار سپری می کند .

ملوک : دوست قدیمی آقا رفیع و دلبر روزهای گذشته و جوانی رفیع و هنرپیشه قدیمی تأ‌تر .

مسعود : مسئول هنرورهای فیلم است ، رابطه نزدیکی با پونه دارد و با اتوبوسی مسئول جمع آوری هنرورهاست که به محل فیلمبرداری برساند و از طرز پوشش و ادا اطوارهایی که در می آورد و اصطلاح هایی که به کار می برد می خواهد خودش را از این گروه جدا کند ولی دلش با آن ها است ،  به یاد آورید صحنه ای که در گلخانه با هنرورها بازیگوشی میکند و گیتار می نوازد و برای آنها می خواند .

پونه : دختر آقا رفیع که رویای ستاره شدن را در سر می پروراند .

جریان اصلی فیلم از جایی شروع می شود که پونه برای آقا رفیع عشق تأتر نقشی پیدا می کند که به شرایط جسمانی او هم می خورد یعنی نقش یک کارآکتری که با ویلچر بازی دارد با چند پلان کوتاه و با کمی دیالوگ که برای همین حضور دویست و پنجاه هزار تومان نصیب رفیع می شود و با شوری بچه گانه سوال می کند دیالوگم داره و نقش در انتها باید منجر به خود کشی رفیع شود .

مسعود با اتوبوس به دنبال پونه و رفیع می آید که به محل فیلمبرداری بروند وقتی امین حیایی می خواهد که رفیع را بغل کند و از پله ها انتقال دهد و به اتوبوس برساند با مخالفت رفیع مواجه می شود که با دیالوگی می گوید دوست ندارم بغلم کنید از پا افتادم از کار که نیفتادم ، مسعود و چند نفر دیگر ویلچر را بلند می کنند و به اتوبوس میبرند .

در راه اتوبوس بقیه هنرورهای فیلم را به قصد محل فیلمبرداری جمع می کند و جوانان در اتوبوس همراه مسعود و پونه به پایکوبی می پردازند ، نمایی زیبایی از آقا رفیع داریم که در وسط اتوبوس نشسته و با نگاهی معصوم و متعصبانه که هیچ کاری هم اگر بخواهد انجام دهد از دستش بر نمی آید به پونه نگاه می کند که مشغول حرف زدن با مسعود است ، چند نمای متعدد که بین رفیع و مسعود و پونه رد و بدل می شود همراه می شود با تکان های دوربین روی دست که مقاوم نبودن شخصیتها را در این صحنه به ما نشان می دهد که خوب در آمده . اتوبوس می ایستد برای سوار کردن هنرورهای دیگر ملوک و خاور دختر ملوک ( حالا چرا خاور به من مربوط نمی شود خوبه اسمشو ژیان نذاشته ) همراه می شود با برخورد اتفاقی رفیع با ملوک بعد از سی و پنج سال که از هم خبری نداشتند رفیع و ملوک در قدیم همکار تأتری هم بوده و وابسته هم ، رفیع بعد از دیدن ملوک رو به او می گوید دلم می خواد برگردم سال های جوانی ام چرا به مادرم گفتی نه در حالی که به من گفته بودی آره ، ملوک : نمی تونستم بگم آره ، نگاه رفیع از ملوک به خاور دختر معلول سرنوشت نه چندان رضایت بخش ملوک را به ما نشان می دهد که یا خیانتی شکل گرفته یا ناملایمتی روزگار بعد آن سی و پنج سال که همدیگر را ندیده بودند .

اتوبوس به محل فیلمبرداری می رسد ولی به علت این که نوبت هنرورها  نرسیده است باید هنرورها در گلخانه به انتظار بنشینند .

در صحنه ای که رفیع برای نقش از طرف دستیار کارگردان تأیید می شود و نزد کارگردان که نقشش را رضا رویگری خوب بازی کرده می رود کارگردان با الفاظی که در بهتر شدن نقش به کار می برد مثل ریش داشته باشی ، نماز میخونی ، عرق خوری ، شخصییت آقا رفیع را زیر سوال می برد ، چند برداشت می روند و رفیع نمی تواند درست نقش را در بیاورد شاید به دلیل این باشد که فکرش در آن لحظه پیش ملوک یا دخترش بوده و یا شخصییتش به عنوان یک تأتری و کارمند بازنشسته ، موقع فیلمبرداری آقا رفیع می لرزد و استرس او را فرا گرفته است بعد از چند برداشت کارگردان رو به دستیارش می گوید این کاره نیست وقت تلف می کنیم ولش کن بره دنبال کار و کاسبی اش ، التماس کردن رفیع به دستیار کارگردان که یه دفعه دیگه بگیریم در نوع خود تأثیر گذار است و رفیع که دوست نداشت بغلش کنند با زیر شلواری که به تن دارد به طور وحشتناکی در بغل دستیار و همراهش قرار می گیرد تا ویلچرش را عوض کنند .

از نکات جالب فیلم میتوان به منشی صحنه فیلم اشاره کرد که فقط کارش تایم گرفتن است .

از موارد حذف شده فیلم در اکران عمومی می توان به موردی که تمام بچه های سیاهی لشگر داخل خانه هستن و پونه در آشپزخانه است و آقای عظیمی تهیه کننده فیلم پونه را می بیند و خطاب به او می گوید چه چشمهای زیبایی داری ٬ می خوای جزو ستاره ها باشی ، که آشنایی اول تهیه کننده و پونه شکل می گیرد و به پونه وعده هایی می دهد که متاسفانه یکی از صحنه های تاثیر گذار فیلم حذف شده است .

پونه که حالا با امید واهی که تهیه کننده فیلم به او داده است خودش را آگاهانه گم کرده است خطاب به پدرش بعد از آمدن با تأخیر نسبت به بقیه گروه می گوید که بچه ها را چی کارشون کنم ٬ فکر کن مدیر تدارکات و مسعود می کنیم بچه بدی نیست ، حرف های عظیمی تهیه کننده فیلم به شدت در پونه تأثیر گذاشته که از مسعود عشقش به عنوان مدیر تدارکات و بچه بدی نیست یاد می کند در نمای کلی تر می توان این گونه اشاره کرد که جامعه و پشت صحنه سینمای ایران و ستاره شدن این گونه ایجاب می کند که پونه گلپا به تمام باورها و اصول ها و اعتقاداتش پشت پا بزند و برای رسیدن به ستاره شدن همه چیز را زیر پا بگذارد ( به قول خودش در فیلم  با حضور ستاره سینما پونه گلپا ) .

بیشتر به نماهای پایانی فیلم می خواهم بپردازم که تفاوت های آشکاری بین دو نسخه ای که دیدم وجود داشته و برای کسایی که فیلم را کامل ندیده اند جالب است .

در نسخه اصلی که در جشنواره دیدم شاهد این هستیم که پدر بعد از آن شب که به محل فیلمبرداری رفته اند و پونه با گروه بر نگشت و همراه تهیه کننده تا خانه همراهی شد ، پدر با پونه مخالفت می کند که از فردا حق نداری بروی دنبال کار که با مخالفت پونه همراه میشود و در نهایت پونه باز هم به کار خودش ادامه می دهد و مسعود که برای خاستگاری نزد رفیع آمده تا اگر رفیع موافقت کرد با مادرش بیاید ، همان شب منتظر پونه می ماند ولی پونه نمی آید و مسعود ناامیدانه خانه را ترک می کند و در نمایی می بینیم آقا رفیع همان طور که در نقش اش قرار بود به دور دست خیره شود خیره می ماند و چشم انتظار پونه از پله ها به پایین پرتاب می شود و در واقعیت چشم انتظار پونه می ماند و منجر به مرگش می شود .

در نسخه اکران عمومی فیلم بعد از این که تهیه کننده فیلم با ماشین پونه را می رساند ، پدر مخالفت می کند و پونه هم از فردا سرکار نمی رود صبح در رختخواب پونه را خواب می بینیم و مسعود هم می آید و به آقا رفیع می گوید مامانم بیاد خدمتتون شما که یه دختر دارید یه پسرم داشته باشید ، و زندگی به خوبی و خوشی ادامه پیدا می کند .

به راستی تکلیف تماشاگری که در اکران عمومی فیلم را تماشا می کند و با این حرکات به شعور ، وقت و هزینه او توهین می کنیم و ذهن او را منحرف می کنیم و در ریتم فیلم خلل ایجاد می کنیم ، تابلو معلوم است که فیلم نما کم دارد و رابطه ای بین بعضی نماها وجود ندارد ؟ آیا تماشاگر حق ندارد همان طور که در اکران عمومی فیلم شاهد بودم بلند شود و گیج و سرگردان دور خودش بگردد ، مگر ما در سینمای ایران سالی چند فیلم خوب تولید می کنیم که بخواهیم به این شکل فیلم را متلاشی کنیم ، مگر ما در فیلم شوکران واقعیت هایی نظیر پرستاران را به تصویر نکشیده ایم ( نمونه فیلمی زیاد است ) چرا نباید از تهیه کننده های فیلم هم به طوری که فریدون جیرانی در نسخه اصلی  به تصویر کشیده فیلم ساخت و مورد اعتراض برخی تهیه کننده ها و دست اندکاران سینما قرار نگرفت .

چرا باید با اصلاحات سابقه کارگردان و بازیگران و عوامل فیلم را به جهت نامفهومی فیلم زیر سوال ببریم ، به قول چند تماشاگر فیلم که بعد از اتمام فیلم شاکی بودن و با صدای بلند چنین واکنش خود را بروز می دادند : صد رحمت به سالاد فصل ، از انتظامی بعید بود که چنین فیلم در پیتی بازی کنه ، سخن بسیار است ، بگذریم که تهیه کننده هایی که از لحاظ هنر سینما آگاه باشند کم داریم؟.

در آخر می توان به صحنه هایی زیبایی از فیلم اشاره کرد مثل صحنه ای که همه در اتوبوس حاضرند و پونه نیست ملوک با شتاب به دنبال پونه می رود و درب خانه را می کوبد و سراغ پونه را می گیرد که جواب قانع کننده ای نمی گیرد و بر می گردد و خطاب به رفیع می گوید پونه خودش بعد می آید ، در این نما این طور به ما القاء می شود که خود ملوک هم در سال های دور به چنین مخمصه ای یا نمونه ای مشابه پونه با آن برخورد کرده است که به رفیع جواب نه گفته است .

صحنه ای در فیلم وجود دارد که پونه خطاب به پدر می گوید حقوق بازنشستگی کفاف ما را نمی داد ، مامان لباس بچه می دوخت خیابون بهار می فروخت ، جمله کلیدی که پونه به کار می برد : بابا زمونه ما را زده خودمون دیگه خودمونو نزنیم و رفیع که در تک تک ثانیه هایی که دختر حرف می زند در خودش خرد می شود .

تدوین زمانی که تدوینگر فیلم به کار می گیرد ، صحنه ای که رفیع و مسعود نشسته اند چشم انتظار پونه می بینیم که یخ در پارچ است و بعد می بینیم که یخ آب شده است و پونه هنوز نیامده است و یا صحنه ای که یه نما از بیرون گلخانه داریم که باران می آید و مسعود می خواند و با یه تدوین زمانی همان صحنه را داریم که باران بند آمده است و از خواندن دست کشیده اند و مواردی دیگر .

و صحنه ای از فیلم که رفیع شاهد آرایش کردن پونه در منزل است پدر نگاه متعصبانه می کند و می گوید این همه آرایش لازم است ؟ و جواب می شنود که امشب هم تهیه کننده است و هم کارگردان می خوام ببینن منو و یا در راه پله پونه بعد آرایش به مسعود می گوید چطور شدم و مسعود می گوید انگار سوفیا لورن از دهات اومده که پدر می شنود و فشار زیادی را تحمل می کند پدری که رو به ملوک خطاب به دخترش او را جگر و نفسش می داند.

در آخر بازی ها قابل ستایش هستن به خصوص اندیشه فولادوند و خنده های منحصر به فردش و انتظامی با نگاه های عمیق به نسل جوان ، در کل بازی ها خوب و مکمل همدیگرند .

فیلم ستاره می شود فیلمی است که با وجود قیچی خوردن باید به تماشای آن نشست.

آقا رفیع : تو که روی ویلچر جلوی آینه نشستی چند سالته .

نظرات 2 + ارسال نظر
سیامک سالکی سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

باهات موافقم، ستاره میشود فیلمنامه ی محکمی دارد، کارگردانی درست و درمانی دارد، فیلمبرداری چشم نوازی دارد، بازیهای دلنشینی دارد و ...
حتی همین نسخه ی تکه پاره شده.

تا به امروز بهترین فیلم فریدون جیرانی یه .
که چون به پشت صحنه سینمای ایران اشاره مستقیم داره ‌‌زیاد به فیلم نپرداختن.

حسین چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ http://bigane.blogsky.com

سلام وحید جان
آدرست را درست کردم. اس ام اس دادم نرسید.چگونه ای؟

مرسی آدرس درست کردی عمو حسین.

خیلی مخلصیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد